تشنه‌ی ادای دانستن

ساخت وبلاگ

من وبلاگ بقیه رو میخونم. برام جالبه که با آدمای جدید آشنا بشم، معمولا خیلی کم، ولی جالبه. هرچی بیشتر وبلاگ میخونم، بیشتر به نظرم میاد که ما چقدر ادای فهمیدن و استدلال و منطق رو در میاریم.

توی ذهن خودمون انگار که بلدیم. انگار که میدونیم. انگار که واقف به جزئیات جهانیم. ولی در عمل و در زندگی واقعی، اثر خاصی مشاهده نمیشه. مثل قاطبه‌ی مردم زندگی میکنیم و تصمیم میگیریم؛ و این میتونه نشون‌دهنده‌ی این باشه که این ژست فهمیدنمون فقط ذهنی و مصنوعیه. میتونه هم این معنی رو نده، ولی چون احتمال هر معنی دیگری کمتره، فعلا در نظرش نمیگیرم.

قبلا تواضع برای من یه ابزار بود. برای خودنمایی. هرچی بیشتر پیش میره به نظرم میاد که اون هرچی بوده، تواضع نبوده. انگار تواضع باید یه چیز درونی باشه، از درون این احساس رو داشته باشی و نه اینکه اونطور نشون بدی. و خب راستش رو بخواین، مال آدم بزرگاس. باید اول بریم بزرگ شیم، بعد بیایم ببینیم چیکار میتونیم بکنیم. خیاری نیست که شما امروز تصمیم بگیری که خب من آدم متواضعی بشیم و بوم، بشی.

از بعد عید دیگه حس کار برنگشته برام. همه‌ش بی‌حال و مسخره ام. و حقیقتش اینه، تا وقتی با فرمون حس بری جلو، یعنی هنوز آدم به درد بخوری نشدی. ایشالا بزرگ بشیم.

و ادای دانستن در نیاریم.

امتداد...
ما را در سایت امتداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : veergoul بازدید : 27 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 18:32