با امید به پروردگار، میریم که چند خطی بنویسیم، ایشالا که نمیزاییم.
اول نظرمو دربارهی روند دنیا بگم. به نظر حقیر، هرچی جلوتر میریم، زیستن سادهتر و زندگی کردن سختتر میشه. بارها و بارها عرض کردم ( نمیدونم اینجا نوشتم یا نه، ولی این عقیدهمو به طور کلی به طور مکرر تکرار کردم ) که تخصص در نظر اینجانب، ارزشی نداره. تخصص رو عمهی بزرگوار بنده هم میتواند داشته باشد. اندکی تضییق مقعد میخواد که این خودش در دنیای امروز ارزش به حساب میاد؛ ولی من حتی برای اینم ارزش خاصی قائل نیستم و جزو بدیهیات میدونمش. شما اگر اینم نداری که برو کشکتو بساب. اگر اینو داشتی تازه به نقطهی صفر رسیدی. فلذا اینکه من در یک امری تخصص داشته باشم، فینفسه من رو دارای مقام نمیکنه. مجدد عرض میکنم که داریم دربارهی نظر من صحبت میکنیم، منظورمون این نیست که اینا فکته. بلکه نظر بندهست. تکرار بفرمایید. نظر، بنده، است. یا حتی زیباتر بگیم؛ تحلیل، بنده، است.
در دنیای دیروز، فرضا شما ۲۰۰۰ سال قبل رو در نظر بگیر، شما مجبور بودی تنگ باشی، وگرنه نون نداشتی بخوری. خودت نپزی، نون نداری. خودت آب نکشی از چاه، آب نداری. خودت الوار درست نکنی، خونه نسازی، جایی نداری بخوابی از سرما نمیری. اما امروزه اینطور نیست. دنیا هرچی جلوتر رفت، آدما کمتر لازم داشتن که همه کار رو خودشون انجام بدن. تخصصها پخش و عمیق شدن. قطعا امروز یه متخصص خانه سازی، خانهی بهتری از اون بندهی خدای ۵۰۰ سال پیش میسازه، اما از پخت یک نان ساده شاید عاجز باشه. دیگه مثال زدم حالا شما شل بفرما. این یه پست محقره فقط.
بعد هم ساز و کار حاکم بر دنیا بر پایهی یه چی بده یه چی بگیر هی جلوتر رفت ( نیازمند بررسی و مطالعهی بیشتر ) و بعد چه اتفاقی رخ داد؟ کم کم تخصصهای منحصربهفردی که وجود داشت، متخصصهای زیادی پیدا کرد. انسان هر روز سادهتر میتونست نیازهاشو برآورده کنه و مجبور شد برای بقا، اندکی خلاقیت هم چاشنی کار کنه. امروزی که من و شما داریم صحبت میکنیم شاید ذهن ما تنها عامل در ساخت نباشه. به این معنی که من اگر بخوام یه سفینه بسازم، لازم نیست فقط بهش فکر کنم تا ساخته بشه. باید کلی کار دیگه هم بکنم. اما در دنیای فردا، به عقیدهی من، این اتفاق خواهد افتاد. که شما هر آنچه فکر کنی به سهولت هرچه تمامتر قابل دسترسی و دستیابی باشه برات.
در چنین دنیایی، قطعا زیستن سادهتر از دنیای امروز ما خواهد بود. اما زندگی کردن چطور؟
اینکه برای ابراز وجود، برای پیدا کردن معنا، برای مثمر ثمر بودن، نیاز داشته باشیم هر لحظه و هر لحظه خلاقیت داشته باشیم، چقدر سادهست؟ پیشنهاد میکنم یک روز همت کرده، دربارهی هر ابزاری که ازش استفاده میکنید فکر کنید، و سعی کنید یک راه بهتر برای انجام دادنش پیدا کنید. راهی که خودتون بتونید بسازید. یا حتی اگر خودتون نمیتونید، لااقل یه ایدهی کلی از اینکه چطور میشه بهش دستیافت و اجراش کرد داشته باشد. ایدهی فضایی ندید خداوکیل :)) مثلا از دستگیره در استفاده میکنیم که در رو باز کنیم، چه راه بهتری برای اینکار وجود داره؟ یه ایدهی خلاقانه ارائه بدید. آب رو میریزم توی لیوان و میخوریم. چه راه بهتری وجود داره؟ و الی آخر. یک روز دوام نخواهید آورد. احساس میکنید چشمهی جوشانی که تا دیروز فکر میکردید همیشه درون شما فعاله، به نشانهی ته کشیدن داره چکه میکنه.
آیا این زندگی ساده تریه از یک برده که مجبور بوده هرکاری بهش میگن رو انجام بده وگرنه با تازیانهی ارباب مواجه میشده؟ قطعا زیستن سادهتریه، ولی آیا زندگی سادهتری هم هست؟ نمیدانم.
و اما دوم، چون اولی بیش از حد طولانی شد، به بیان اجمالی بسنده میکنم؛ کاش ما در فهم و بیان اسلام الکن که چه عرض کنم، ابکم نمیبودیم.
میخواستم بیشتر بنویسم، ولی، ذهنم در قالب جملات موفق نیست امشب.
امتداد...برچسب : نویسنده : veergoul بازدید : 26