خشکی

ساخت وبلاگ

جدیدن خیلی کمتر غر میزنم. کلاً نگاهم به زندگی به حالتی شده که بیشتر دنبال راه‌حلم. بیشتر دنبال اینم که خب مهم نیست که این مشکل وجود داره، چجوری مرتفعش کنیم؟ بیشتر دنبال اینم که بگم تقصیر کسی نیست؛ خودم باید دست به کار بشم. بیشتر این شکلی نگاه میکنم میکنم که اگر کسی اذیتت کرد، تقصیر خودش نیست؛ زندگی‌ش اونو به اینجا رسونده.

اصولآً خیلی آدم خوش مشربی نیستم. از اونام که هیشکی دوستم نداره و اگر باهام کنار میان به دلایلی غیر از اخلاقمه. ولی بنظرم این هیچ ربطی به اخلاق و صفات نیکو نداره. شما وقتی عادت کنی همه چی رو از بالا ببینی، میفهمی که اصلاً مهم نیست که چیا سر راهن. کسی به اینکه چه مشکلی داشتی اهمیتی نمیده. فقط نتیجه مهمه.

وقتی نتیجه بگیری داستانت جالب میشه‌ها. ولی تا وقتی نتیجه نداری حتی داستانت رو هم کسی نمیخواد بشنوه.

از بالا نگاه کردن علاوه بر دغدغه‌ی فکری کمتر، بازده رو هم بیشتر میکنه. توضیح اینکه چطور، در این مقال نمیگنجه واقعاً. فقط یه ریز به تاثیر مستقیمش اشاره کنم که شما ایده‌های بیشتری میان سراغت. تاثیر غیر مستقیمش رو ایشالا شب تو ماشین وقتی داشتیم چایی میخوردیم خدمتتون عرض میکنم.

دنبال راه‌حل گشتن برای من یه نشونه‌ی دور شدن از افسردگیه. چیزایی که رد میشه از تو ذهنم داره بهم تلنگر میزنه؛ نه اینکه منو بکشه پایین. و این چیز خوبیه.

البته که پاییزه و پاییز هم قراره حسابی دهنمون سرویس شه. حتی ناراحتی و غم هم ربطی به چیزایی که میگم نداره. فقط نکته اینه که دارم نور میبینم.

خیلی حماسی شد البته ( به قول یاوری ) ولی بهرحال‌ : )))

از این ماجرا هم باید بگذرم واقعاً. نگه داشتن مال تو فیلماس. اگه قرار به اومدن و موندن باشه، خودش میاد و میمونه. من هرچی بیشتر دست و پا بزنم بیشتر میرم تو باتلاق.

عبید زاکانی میفرمان که:

ما را همين بس است كه داريم دردِ عشق
مقصودِ ما زِ وصل، بوس و كنار نيست

امتداد...
ما را در سایت امتداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : veergoul بازدید : 91 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 2:41